برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
7 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
فرانك چمبرز ( گارفیلد ) ، غریبه ى سرگردان ، در یك كافه ی كنار جاده با مالک آن نیك اسمیت ( كلاوى ) و همسرش كورا ( ترنر ) آشنا مىشود، او در آنجا به عنوان كارگر استخدام مىشود و پنهانى با « كورا » رابطه برقرار مىكند...
فرانك چمبرز ( گارفیلد ) ، غریبه ى سرگردان ، در یك كافه ی كنار جاده با مالک آن نیك اسمیت ( كلاوى ) و همسرش كورا ( ترنر ) آشنا مىشود، او در آنجا به عنوان كارگر استخدام مىشود و پنهانى با « كورا » رابطه برقرار مىكند...
گرچه این فیلم بینقص نیست (استودیو و ستاره زن میتوانستند بهتر عمل کنند)، اما یک نوار عالی است و ارزش جستجو در نسخه بلوری را دارد، همانطور که من انجام دادم، که در فروش بود و پر از محتوای اضافی است؛ مستندهای طولانی درباره زندگی و حرفههای لانا ترنر و جان گارفیلد، هر کدام با مشارکت زیادی از دختر ستاره. این فیلم برای طرفداران آن...
گرچه این فیلم بینقص نیست (استودیو و ستاره زن میتوانستند بهتر عمل کنند)، اما یک نوار عالی است و ارزش جستجو در نسخه بلوری را دارد، همانطور که من انجام دادم، که در فروش بود و پر از محتوای اضافی است؛ مستندهای طولانی درباره زندگی و حرفههای لانا ترنر و جان گارفیلد، هر کدام با مشارکت زیادی از دختر ستاره. این فیلم برای طرفداران آن دوره ضروری است و خرید و تماشای مجدد آن برای علاقهمندان به نوار یا هر یک از این ستارهها ارزشمند است.
فیلم _پستچی همیشه دو بار زنگ میزند_ یکی از معروفترین معرفیهای کاراکتر در تاریخ سینما را دارد. جان گارفیلد در نقش فرانک، یک سرگردان، در یک روز گرم تابستانی به یک رستوران کنار جاده میرسد و یک همبرگر سفارش میدهد. صاحب رستوران، نیک، برای پمپ بنزین بیرون میرود و فرانک را تنها میگذارد. ناگهان یک رژ لب به سمت او میغلتد. فرانک (و دوربین) به عقب نگاه میکند تا ببیند این رژ لب از کجا آمده است. تنها چیزی که میبینید، پاهای برهنه یک زن است. دوربین دوباره به فرانک برمیگردد که به وضوح نفسش گرفته شده است. سپس نمای کامل از صاحب پاها - لانا ترنر - نشان داده میشود. او تماماً در لباس سفید است و مانند یک میلیون دلار به نظر میرسد. او با فرانک لوند میکند و در عین حال وانمود میکند که به او علاقهای ندارد. لحظاتی بعد، فرانک را میبینید که در حال گذاشتن یک تابلو "مرد مورد نظر" در آتش است. این تابلو در این لحظه دو معنا دارد - هم برای کمک خواستن و هم به معنای "مرد" مورد نظر. وقتی متوجه میشود که آن زن، همسر نیک است، سریعاً آن را برمیدارد. اما یک نگاه دیگر به کُرا (ترنر) در رستوران نظرش را تغییر میدهد و دوباره تابلو را به آتش میزند.
این چند لحظه آغاز داستان پیچیدهای از بیوفایی و قتل در فیلم _پستچی همیشه دو بار زنگ میزند_ است. با وجود اینکه من فکر میکنم این فیلم عالی است، بقیه فیلم نتوانست به آغاز شگفتانگیزش برسد. نمیخواهم جزئیات داستان فیلم را بگویم چون فرض میکنم اکثر افراد آن را دیدهاند. اگر ندیدهاید - مطالعه را متوقف کنید و آن را تماشا کنید!
شیمی جنسی و قدرت ستارهای این دو بازیگر غیرقابل انکار است و آن چند دقیقه ابتدایی فراموشنشدنی است.
لانا ترنر کار خود را در سینما از سال 1937 آغاز کرد، اما آن صحنه تقریباً ده سال بعد او را به یک ستاره بزرگ تبدیل کرد. متوجه شدم که MGM این فیلم را ساخته است (که برای من عجیب بود. تا زمانی که شروع به نوشتن این بررسی کردم، فکر میکردم این یک تولید وارنر برادرز است) و آنها به خاطر ساخت فیلمهای جنایی یا تعلیق شناخته نشده بودند. اما آنها ستارهساز بودند و برنامهای برای تبدیل ترنر به ژان هارلو داشتند. متأسفانه، استودیوها نمیتوانستند فیلمهایی مانند اوایل دهه 1930 بسازند به دلیل سانسور، بنابراین مجبور بودند به پیشنهادات جنسی تکیه کنند تا کاراکترها درباره آن صحبت نکنند یا حتی آن را نشان ندهند. ترنر با موهای بلوند پلاتینی و اندام بینقصش برای این کار آماده بود. متأسفانه، او شاید برای نقش کمی "کامل" به نظر میرسید و در بیشتر فیلم بیش از حد زرق و برقدار به نظر میرسید. جسیکا لنگ، که سالها بعد نقش را در بازسازی خستهکننده دهه 1980 بازی کرد، میتوانست به مراتب بهتر نقش زن جذاب و بیاحترامی را ایفا کند.
گارفیلد - که از وارنر برادرز قرض گرفته شده بود - قبلاً در این نوع فیلمها تجربه داشت. در واقع، انتخاب او به راحتی انجام شد. چه کسی بهتر از گارفیلد میتوانست نقش فرانک سرکش را بازی کند؟ مانند ترنر، گارفیلد - که میتوانست ظاهری نامرتب داشته باشد - در اینجا کمی بیش از حد مرتب به نظر میرسید. یک نسخه غیررسمی از داستان (بر اساس رمان جیمز م. کین) از سه سال قبل، با بازی ماسیمو جیرُتی در نقش مرد اصلی، به همین اندازه جذاب بود. اما جیرُتی کت و شلوار کهنه و کفشهایی با سوراخ داشت. وقتی گارفیلد به رستوران میرسد (که توسط دادستان منطقه که همیشه در راه است، به آنجا میرسد) او اصلاحکرده، با کت و شلوار سیاه و پیراهن سفیدی تند به نظر میرسد. او مانند جرج کلونی به نظر میرسد که از زندان در _اوشن 11_ خارج شده است. او به نظر نمیرسد که یک ولگرد باشد که به تازگی از عقب یک کامیون پایین آمده است، مانند جیرُتی.
همچنین، با تماشای دوباره فیلم متوجه مشکلات بزرگتری در فیلمنامه شدم. نقصهای داستان بدون شک در تلاش برای راضی نگهداشتن سانسورها بود اما هنوز هم من را آزار میداد.
چند نکته قابل ذکر:
دادستان (لئون ایمس) همیشه در اطراف بود - از رانندگی فرانک به رستوران تا دو مرگ در پایان. آیا او در این پرونده خیلی شخصاً درگیر نبود؟ چرا وقتی نیک ابتدا به بیمارستان میرود، اینقدر به فرانک مشکوک بود؟ چرا او در ابتدا به بیمارستان احضار شد؟ (وقتی فرانک و دادستان به یکدیگر نگاهی جانبدارانه در بیمارستان میاندازند، باید بخندید)
کُرا به قتل غیرعمد اعتراف میکند و به او آزادی مشروط داده میشود؟ من وکیل نیستم اما فرض میکنم او باید مدتی در زندان باشد.
حتی اگر فرانک به عنوان مظنون در مرگ نیک در نظر گرفته شود، مرگ کُرا به وضوح یک تصادف است و آنها نمیتوانند علیه او پروندهای داشته باشند.
پایان نکات قابل ذکر.
تماشای دوباره این فیلم به من یادآوری کرد که برخی از چیزهایی که فراموش کرده بودم و از آنها لذت میبردم. دو وکیل، ایمس و هوم کرونین (که تقریباً تمام فیلم را میدزدد)، در نبردی قرار میگیرند که فراموش میکنند حق و ناحق چیست و این به رغم تمام ابهامات حقوقی هوشمندانه و خوب نوشته شده است. همچنین، گارفیلد جمله "با مغز من و زیبایی تو میتوانیم به جاهای خوبی برویم" را میگوید. این جمله وقتی متوجه میشوید که فرانک چقدر احمق است و کُرا تقریباً او را به انجام همه چیز وادار کرده، حتی باهوشتر به نظر میرسد. او در پایان آنقدر "مغشوش" است که با یک کشیش صحبت میکند و از خودش میپرسد که آیا کُرا هنوز او را دوست دارد!
قتل کناری نیک نیز فوقالعاده است. دیدن نیک بیچاره که در حال آواز خواندن است وقتی فرانک بطری را بالا میبرد تا او را بکشد، عالی است. (بههرحال، _اوسزیونه_ قتل را نشان نمیدهد! قانون قدیمی سینما چیست؟ "نشان بده، نگو!")
میانه _پستچی_ بعد از قتل هیجانانگیز کمی افت میکند. حتی حضور آدری تاتر هم خیلی به آن جان نمیدهد. _اوسزیونه_ به مراتب بهتر قسمتهای میانی و پایان را مدیریت میکند.
اما با وجود نیشزنیهای من، باید بگویم _پستچی همیشه دو بار زنگ میزند_ هنوز یکی از فیلمهای محبوب من است به خاطر چند دقیقه معروف ابتدایی که در یادم حک شده است.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
کاربران دارای اشتراک از سرورهای پرسرعت و با کیفیت بهرهمند میشوند.
دیدگاه های کاربران